سیاوش همانطور که قاضی داشت حرف می زد سرش تو موبایلش بود و انگار داشت اس ام اس بازی می کرد !
اومده بودند طلاق بگیرند ، نیوشا ساکت بود !
قاضی توی این یک ماهی که پرونده در جر یان بود تمام سعیش را کرده بود که مانع از جدایی شان بشود . . .
ولی نیوشا مدام فکر می کرد که سیاوش دوستش ندارد !
اما سیاوش می گفت : داره بچه بازی در میاره !
من اگه یه نوار خالی از صدای خودم ضبط کنم که توش همش بگم : “دوستت دارم،دوستت دارم” و تا شب بذارم این گوش بده . . .
وقتی شب برگردم همون دم در میگه دوستم داری ؟ ! بریدم آقای قاضی ! بریدم . . .
برای خواندن بقیه داستان به ادامه مطالب بروید
حدودای ساعت ۱۰ صبح بود داشتم تو چند تا کوچه بالاتر از خونمون قدم میزدم ؛
از سر بی حوصلگی هر چیزی توجه منو به خودش جلب میکرد !
یهو چشم به حجله عزایی که کنار در یکی از خونه ها برپا شده بود افتاد !
اصولا از این لحظه ها خوشم نمیومد و همش با عجله صحنه رو ترک میکردم . . .
اما اینبار با بقیه دفعات یه فرقایی داشت !
رو حجله عکس یه جوون ۱۶ / ۱۷ ساله چسبیده بود !
دوروبر حجله چهار پنج نفر از رفیق هاش که اونام کم سن و سال بودن زانو غم گرفته بودن !
دلم نیومد ساده بگذرمو برم !
رفتم نزدیک تر باهاشون دست دادمو تسلیت گفتم . . .
» پیشنهاد میکنم این داستان رو کامل بخونید «
برای خواندن بقیه داستان به ادامه مطالب بروید
من عمرم را با نگاه کردن در چشم مردم گذرانده ام، چشم تنها جای بدن است که شاید هنوز روحی در آن باقی باشد.
وقتی صحبت از مسئله پیچیده رابطه جنسی به میان می آید، اگر بخواهیم به این بپردازیم که خانم ها چه می خواهند یا آقایان چه می خواهند کار سختی است چون با اینکار یک مسئله بسیار شخصی و خصوصی را به شدت ساده خواهیم کرد.
اس ام اس دلبری
عجب دنیاییه ! دل ، دل منه ، مال منه ، تو سینه منه ، اما واسه تو میزنه !!!
::
::
میگن نارنگی چون پوستش زود کنده میشه پیش مرگ همه میوه هاست، نارنگیتم هلو !!
::
::بقیه ادامه مطلب؟>